فرزامفرزام، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 28 روز سن داره

فرزام قشنگترین اتفاق زندگی

به وبلاگ فرزام خوش آمديد.

 
 
به نام خداوند بخشنده و مهربان
الهي به اميد تو نه به اميد خلق روزگار
 
 
 
 
 

❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

 

 

اسمان را ستاره زیباتر میکند.باغچه را گل.عشق را محبت.بیابان را چمن.چشم را اشک و روی ماه تو را گل وجودت فرزام عزیزم.



 

درد دل هاي مادرانه

     گل پسرم: خوشحالم بابت اينكه همينكه گشنه ات نيست،‌تشنه ات نيست،خوابت نمياد و جاييت درد نمي كنه مي گي دنيا بر وفق مرادمه و بايد حالشو ببرم خوشحالم بابت اينكه بد و خوب زندگيو تشخيص نميدي و همه آدما در نظرت خوبن حتي اگه خلافش ثابت بشه خوشحالم بابت اينكه هيچ كس از هيچ راهي نمي تونه دل كوچولوتو بشكونه خوشحالم بابت اينكه كم لطفي،‌بي مهري،‌ بي پولي و .... نمي تونه سد راه اميد تو به ادامه زندگيت بشه و در آخر خوشحالم كه كوچولوي من به همه چي مي خنده تا مادر بواسطه خنده شيرينش همه درد و غمشو فراموش كنه ... .دوست دارم كوچولوي مادر ...
26 مرداد 1392

وقتي فرزام طلا 6 ماهه شد

  مثل عادت نیستی تا ساده انکارت کنم تو نفس های منی باید که تکرارت کنم مقتضای بودنی یعنی که بی تو نیستم زندگی بخشی و باید عمر ایثارت کنم امروز درست پنج روزه که تو وقتی چشماتو باز می کني مامان رو کنارت نمی بیني، آخه مامان هدي مرخصی شش ماهش تموم شده و باید بره سر کار.مامان هدي خيلي ناراحته كه مجبوره تو رو تنها بزاره ولي مجبوره و بايد بره سر كار و نگرانه كه تو نتوني اين وضعيت رو تحمل كني وبي قراري كني، به مامان هدي که خیلی سخت می گذره  اما در ظاهر تو بخوبی این وضعیت رو تحمل كردي... این چند روز رو تو خونه عزیز جون (مادر مامان هدي) بودي و انقدر آقايي که همه حاضر به نگهداری ازت هستن. الهي مامان فدات بشه.   ...
26 مرداد 1392

هشت ماهگي فرزام طلا

تو در هشت ماهگي بالاخره موفق شدي بعد از 1 ماه تلاش و دنده عقب رفتن،چهار دست و پا راه بري  و راحت تر مي توني به وسايل خونه دست بزني و هرچي رو زمين باشه ور مي داري و مي خوري و براي همين بايد خيلي مراقبت باشم تا يه وقت از رو زمين چيزي ور نداري .   از روروئك هم اصلاً خوشت نمي ياد. به نظر تو روروئک يك وسیله سر گرم کننده در حد ١٥ الی ٢٠ دقیقه است و جنگولک و ینگولکهای آویزون به این وسیله برای خوردنه و باید با دهان باز به سراغ تک تکشان رفت و هر از گاهی نگاه به مامان و بابا و ذوق کردن و دست و پا زدن.   تو  عاشق عينكي ، و وقتي عينك مي بيني مي گي حتماً بزارين رو چشم. اينجا هم وقتي عينك رو برات زديم  خيلي ذوق كردي و خوشحا...
26 مرداد 1392

هفت ماهگي فرزام طلا

تو در هفت ماهگي انگار داري دندون در مي ياري و براي همين برات آش دندوني درست كرديم(8 تا دندون رو با هم در آوردي) نميدونم براي چي از حموم مي ترسي و در هفت ماهگي هنوزم  از حمام خوشت نیومده تو در هفت ماهگي صداهاي مختلفي از خودت در مي آري مثل بَ بَ و ما ما،دَ دَ و او يعني آب تو  دنبال بازي و دالی رو خيلي دوست داري  تو از ديدن سيم تلفن ،تلفن ،موبایل ،کنترل تلویزیون ،دسته کلید و آیفون خيلي خوشحال مي شي ما تو رو در هفت ماهگی طبق رسوم ختنه کردیم و برات قرباني دادیم.  الهی فدات بشم   تو در هفت ماهگی مادر و پدر و اطرافیان را به خوبي مي شناسي و تشخیص می دي (البته از قبل هم میشناخ...
26 مرداد 1392

ده ماهگي فرزام طلا

ما به خاطر تو بيشتر وسايل خونه رو ور داشتيم و يك گوشه گذاشتيم تا يه وقت به خودت آسيب نرسوني.آخه تو چهار دست و پا به همه جا سرك مي كشي و شيطوني مي كني. انگار همين ديروز بود كه  بدنيا اومدي ،جداً روزا چه قدر زود ميگذره.همه ي اينا به خاطر تو وروجكه كه آدم رو با كارات به خودت سرگرم مي كني و باعث ميشي ديگه گذر زمان رو نفهمم. من كه نمي تونم دنيا رو لحظه اي بدون تو تصور كنم و يا حتي لحظه اي زندگي كنم. من بدون تو مي ميرم.  الهي مامان فدات بشه         ...
26 مرداد 1392

يازده ماهگي فرزام طلا

در اين ماه يه اتفاق جالب افتاد آنيسا دختر دايي هاتف به دنيا اومد .آنيسا در 5 بهمن 91 متولد شد و ما هم براي ديدنش رفتيم خونشون. تو  خيلي ذوق كرده بودي البته متعجب هم بودي كه اين كوچولو كيه ديگه .خيلي هم آتيش سوزوندي شيطون.  اينم عكس تو در حالي كه داري آنيسا رو تاب مي دي پسر گلم.الهي مامان فدات بشه. ...
26 مرداد 1392

دوازده ماهگی فرزام طلا

تولدت مبارک عزیزم ما برای سالگرد تولدت تو رو بردیم آتلیه و ازت عکس گرفتیم.اینم عکسات. می خواستیم برات تولد بگیریم ولی مریض بودی.برای همین نتونستیم مامانی.واکسنم زده بودی.دیگه واقعاً کنسل شد. ایشاالله یه وقت دیگه برات میگیریم.ایشالله صد سال زنده باشی پسرم. تو ، توی این ماه می تونی چند تا قدم برداری،مبلها رو یا دیوار و نگه می داری و به کمک اونا راه میری. دندون آسیا هم داری در می یاری.مبارکت باشه عزیزم. تو توی یک سالگی راحت می تونی همه چیز بخوری به خاطر اینکه قبل از یک سالگی  از خیلی چیزا منع بودی و نباید می خوردی چون برات ضرر داشت.مثل مرکبات،گوجه فرنگی،بادام زمینی،خربزه،طالبی و خیلی چیزای دیگه.ولی ممنوعیت دیگه تموم شد عزیزم می تو...
26 مرداد 1392