هفت ماهگي فرزام طلا
تو در هفت ماهگي انگار داري دندون در مي ياري و براي همين برات آش دندوني درست كرديم(8 تا دندون رو با هم در آوردي)
نميدونم براي چي از حموم مي ترسي و در هفت ماهگي هنوزم از حمام خوشت نیومده
تو در هفت ماهگي صداهاي مختلفي از خودت در مي آري مثل بَ بَ و ما ما،دَ دَ و او يعني آب
تو دنبال بازي و دالی رو خيلي دوست داري
تو از ديدن سيم تلفن ،تلفن ،موبایل ،کنترل تلویزیون ،دسته کلید و آیفون خيلي خوشحال مي شي
ما تو رو در هفت ماهگی طبق رسوم ختنه کردیم و برات قرباني دادیم. الهی فدات بشم
تو در هفت ماهگی مادر و پدر و اطرافیان را به خوبي مي شناسي و تشخیص می دي (البته از قبل هم میشناختي ولی الان بهتر می شناسي)
تو شير نان 2 را خوب ميخوري ، از اول اين ماه سرلاك گندم و خرما ميخوري ، به سوپ و فرني و تمام غذاها هم علاقه وافر داري (به طوری که دعا دعا میکردم زودتر 6 ماهه بشي تا بتونم بهت غذا بدم چون از بس شکمو تشریف داري وقتی ما غذا می خوريم می خواستي خودکشی کني)
و در آخر به هيچ عنوان تا زماني كه بيداري قصد نشستن و يا دراز كشيدن رو نداري و فقط به فکر شیطونی کردني.الان هم در حال فكر كردن به اين موضوعي كه كجا و چطوري ميتوني آتيش بسوزوني